* تصویرگر: محمد صابر شیخ رضایی :: ۱۴۰۱ / 2022 :: illustrator: Saber Sheykh Rezaei
* در سالگرد شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سه فریم از مجموعه نمایشگاهی داستان های ماندگار و تصویرسازی شده زندگی آن شهید عزیز که جهت اکران در شهرهای کشور به سفارش کانون هنر شیعی، طراحی و اجرا گردید.
از کتاب "مکتب حاج قاسم" انتشارات آوان جنوب
* داستان شماره بیستوسه:
در راه فرودگاه بودیم که حاجی پرسید: چقدر تا پرواز مانده؟ گفتم: ۴۵ دقیقه.
گفت: به دختر شهید زندی قول دادم که به دیدنشان بروم. تماس گرفت و هماهنگ کرد.
وقتی رسیدیم دختر شهید و همسر و فرزندانش مشتاقانه منتظر بودند.
در راه برگشت گفتم: اگر خدانکرده نباشی، چه کسی به فرزندان شهدا سر بزند؟
گفت: من هم به آنها عادت کردهام.
* داستان شماره بیستوچهار:
رفته بود به دیدن دختر شهید نصرتیپور.
او هم در نامهای برایش نوشته بود: آن روز بهیادماندنی بهترین روز خدا بود.
تنها روزی بود که پدر شهیدم را کنار خودم حس کردم.
سردار هم در پاسخش نوشته بود:
نامۀ پر از محبتت، خستگی را از عموی جاماندۀ بهانتظارنشستهات زدود.
طبق وصیت حاجقاسم، نامۀ این فرزند شهید را با پیکر سردار دفن کردند.
* داستان شماره بیستوپنج:
به خانواده بسیار توجه میکرد. هیچوقت از حال اقوام و آشنایان بیخبر نمیماند.
هروقت به زادگاهش «قنات ملک» میرفت، به همۀ اقوام دور و نزدیکش سر میزد.
بااینکه مسئولیتهای مهم و گرفتاریهای فراوان داشت، صلۀ رحم، و نیکی به پدر و مادر و خانواده را بهدرستی رعایت میکرد.
* تصویرگر: محمد صابر شیخ رضایی :: ۱۴۰۱ / 2022 :: illustrator: Saber Sheykh Rezaei