طراح و تصویرگر: صابر شیخ رضایی
کاردینال آلمانی با نام "یوزف راتسینگر" در آوریل ۲۰۰۵ به عنوان رهبر کاتولیکهای جهان انتخاب شد و نام بندیکت را برای خود برگزید.
انتخاب پاپ بندیکت شانزدهم به عنوان دویست و شصت و پنجمین رهبر کلیسای کاتولیک او را فردی بسیار متفکر معرفی میکردند که برای حفاظت از میراث معنوی که پاپ ژان پل دوم به او سپرده بود، سخت تلاش میکرد اما گویا واقعیت شکل دیگری داشت.
سخنرانی سپتامبر ۲۰۰۶ (شهریور ۱۳۸۵) در آلمان نخستین جرقه بود. در آن موقع او به دانشگاه رگنزبرگ دعوت شده بود (جایی که قبلا در آن استاد الهیات بود).
برخی سخنان او مسلمانان سراسر جهان را به خشم آورد چرا که این سخنان را حملهای تمام عیار به دینشان میدانستند. پاپ بندیکت شانزدهم در نتیجه این اعتراضات مجبور به عذرخواهی شد. اما او برخلاف خواسته بسیاری حاضر به پس گرفتن حرفهایش نشد، و در عوض تنها گفت که از اینکه بعضی گفتههایش برای برخی توهینآمیز بوده، متأسف است.
اما اظهار تأسف او هم برای بعضی مفسران قانعکننده نبود.
سفر پاپ به آمریکای لاتین در سال ۲۰۰۷ هم جنجالهایی بههمراه داشت. در جریان این سفر، او در یک سخنرانی در برزیل گفت که بومیان ساکن این قاره “در سکوت امیدوارانه منتظر بودند” تا استعمارگران آیین مسیحیت را به آمریکای جنوبی بیاورند.
بسیاری از گروههای بومیان قاره آمریکا به این سخنان اعتراض کردند، و یکی از این سازمانهای آنها اعلام کرد که “در آن زمان نمایندگان کلیسای کاتولیک، بهجز چند استثنای شایسته احترام، با فریبکاری شریک یکی از وحشتناکترین نسلکشیهای تاریخ بشر بودند، و از عواید آن برخوردار شدند.”
پاپ بعد از بازگشت به رم پذیرفت که فراموش کردن رنج و بیعدالتی که استعمارگران بر بومیان آمریکا روا داشتند، ممکن نیست. اما او تکرار کرد که “آیین کاتولیک در ۵۰۰ سال اخیر تأثیر مثبتی بر شکلگیری فرهنگ آمریکای جنوبی داشته است”.
با توجه به حساسیتهای موجود در خاورمیانه، او در جریان سفرش به این منطقه در سال ۲۰۰۹ صراحت کلام کمتری بهخرج داد. او بعد از ورود به اسرائیل در سخنرانیاش از یهود ستیزی انتقاد کرد، و کمی بعد در موزه یادبود هولوکاست یاد وشم در بیتالمقدس خواستار آن شد که درد و رنجهای قربانیان هرگز “انکار، کوچک شمرده، و یا فراموش نشود”.
اما او بعد از ملاقات با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، خواهان آن شد که یک کشور مستقل فلسطینی در چارچوب “مرزهای مورد شناسایی بینالمللی” تشکیل شود.
سفر پاپ به بریتانیا در سپتامبر ۲۰۱۰، اولین بازدید یک پاپ در دوران مسوولیتش از این کشور بود. او در این سفر به منتقدان مذهب سازمانیافته حمله کرد.
او گفت: “امروزه بریتانیا تلاش میکند جامعهای مدرن و دارای تنوع فرهنگی باشد. امیدوارم این کشور در این مسیر دشوار همواره بهفکر حفظ احترام آن دسته ارزشهای سنتی و فرهنگی باشد که اشکال تهاجمیتر سکولاریسم دیگر ارزشی برایشان قائل نیستند، یا حتی تحملشان نمیکنند.”
وضعیت سلامتی او حتی پیش از انتخابش چندان مساعد نبود، و الزامات ناشی از پاپ بودن و مسوولیتهای آن هم در بدتر شدن حال او موثر بود. بعدها معلوم شد در سال ۲۰۰۵ پزشکان یک باتری تنظیم ضربان در قلب او کار گذاشته بودند. او در ۱۱ فوریه ۲۰۱۳ به کاردینالها گفت که بهخاطر کهولت سن و وضعیت جسمی نامساعد از سمتش کناره خواهد گرفت.
او در سخنرانی استعفای خود گفت: “باید میپذیرفتم که دیگر توان اجرای تمام و کمال وظیفهای که بهمن سپرده شده بود را ندارم.”
"جرج بوش" پس از واقعه 11سپتامبر گفته بود: اینک جنگ صلیبی جدید بین مسلمانان و مسیحیان آغاز شده است .
درست در پنجمین سالگشت آن سخن جنجالی ، "پاپ" همان سخن را به گونه ای عیان تر و بی پرواتر بر زبان می راند تا قطعات "پازل" تکمیل تر شود و اسلام و مسیحیت ، یک گام بلند دیگر به تقابل نزدیک تر شوند؛ تقابلی که هیچ کدام از پیروان ادیان الهی از آن سود نخواهند برد ، هرچند که گروهی معتقدند تندروهای یهودی در آرزوی تضعیف هر دو دین به نفع یهود و مشخصا قرائت صهیونیستی آن هستند .
هر چند اظهارات موهن "پاپ بندیکت شانزدهم" به هیچ روی مورد پذیرش عقل سلیم و سنت واتیکان _ به ویژه در چهل سال اخیر _ نبوده است ،ولی این ، یک خطای راهبری خواهد بود اگر به سخنان پاپ ، به طور منفرد و جدای از یک جریان به هم پیوسته بنگریم و در نهایت آن را محصول یک غفلت یا بروز یک دیدگاه شخصی بدانیم .
...به هر روی ، اگر از روزمرگی ها ، فاصله بگیریم و از زاویه دید بالاتری به ماجرا بنگریم درخواهیم یافت که جریان احیای جنگ های صلیبی تا کنون به خوبی پیش آمده و در ساماندهی افکار عمومی غرب علیه اسلام ، عملکردی قرین توفیق داشته است .
این حرکت، در ایستگاه جدید خود به واتیکان رسده است و این ، نشانه خوبی نیست ، چه آنکه وقتی عالی ترین مقام رسمی جهان مسیحیت ، چنین بی پروا علیه یکی از ادیان آسمانی سخن می گوید ، معنایش این است که احیاگران پروژه جنگ های صلیبی ، بی پرواتر شده اند.
البته ، به نظر می رسد ، واتیکان هنوز نقش نهایی خود را در این سناریو ایفا نکرده است ؛ پاپ در سخنان اخیر خود ، ترجیح داد مکنونات قلبی خود را در قالب یک نقل قول از یکی از امپراتوران بیزانس (روم شرقی) در باره اسلام و حضرت محمد (ص) بیان کند و به نقل از او پامبر اسلام را به خشونت ورزی و رویکردهای غیر انسانی متهم کند.
بی گمان ازگر این روند ادامه یابد ، دور نخواهد بود روزی که شمشیر ها از رو بسته شود و پاپ برای حمله به اسلام آنقدر جرات بیابد که از امپراتوران قرن های گذشته بی نیاز باشد.
..."پاپ ژان پل دوم" که بندیکت به جای او نشسته است ، بسیار پخته تر و منطقی تر رفتار می کرد و در تعامل با ادیان الهی _ چه اسلام و چه یهود _ با احترام و وقار عمل می کرد . او حتی قرآن را بوسید تا این پیام را به صریح ترین شکل ممکن بیان کند که دوره همدلی خداپرستان فرا رسیده است ولی بندیکت، به طرز غیر مسوولانه ای در حال پنبه کردن تمام رشته های سلف خویش است تا در تاریخ کلیسا از او به عنوان جانشینی ناخلف یاد شود .