* طراح و تصویرگر: محمد صابر شیخ رضایی :: / 2022 :: Designer & illustrator: Saber Sheykh Rezaei

اُمِّ‌وَهَب بنت عبد (هانیه)

اُمِّ‌وَهَب بنت عبد (هانیه)

همسفران ابدیت؛
* اُمِّ‌وَهَب بنت عبد (هانیه)
ام‌وهب دختر عبد و از قبیله بنی نمر بن قاسط بود که با همسرش "عبدالله بن عمیر کلبی(نصرانی)" و مادر عبدالله، پس از مواجهه با خبر سرکوب قیام مسلم، شبانه از کوفه به کربلا رفتند و به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.
در صبح عاشورا پس از آنکه همسرش عبدالله به میدان نبرد رفت و جمعی از لشکر عمر بن سعد را به هلاکت رساند، ‌ام‌وهب عمود خیمه‌ای را برداشت و به یاری همسر خود حرکت کرد و چون به نزد عبدالله رسید، او را گفت: «پدر و مادرم به فدایت! در راه پاکان نسل محمد (ص) نبرد کن». عبدالله بن عمیر سعی کرد تا او را به خیمه برگرداند، اما او نمی‌پذیرفت. ‌ام‌وهب لباس همسر خود را گرفته و می‌گفت: «تو را رها نمی‌کنم تا با تو کشته شوم».
امام حسین (ع) به سوی ‌ام‌وهب رفت و فرمود: «از خاندان پیامبرتان جزای خیر نصیبتان گردد. به خیمه برگرد؛ چراکه جهاد از زنان برداشته شده است». ‌ام وهب پذیرفت و به خیمه بازگشت.
در پی حمله ناگهانی لشکر ابن سعد به جانب سمت چپ لشکر امام، عبدالله همسر هانیه بر اسب خویش نشست و نیزه بدست و شجاعانه به مهاجمان حمله ور شد. پس از شهادت عبدالله، ‌ام‌وهب در کنار پیکر بی‌جان همسرش نشست وخاک از رخسار عبدالله پاک کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد! از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید می‌خواهم که مرا نیز هم‌نشین تو قرار دهد». در هنگامه تعزیت او برای عبدالله، شمر بن ذی‌الجوشن به غلام خود رستم، دستور قتلش را داد و نخستین بانوی شهید کربلا گشت.

عبدالله بن عُمَیر کَلبی

عبدالله بن عُمَیر کَلبی

* عبدالله بن عُمَیر کَلبی
کلبی ها به آیین نصرانی هستند و عبدالله جنگاور و پهلوانی از این قبیله مسیحی بود که به تازگی مقیم کوفه شده بودند. در نخلستانی مشغول کارگری بود که سپاه کوفه {در نخیله} را در تدارک ساز و برگ جنگ با امام حسین(ع) دید. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آن‌ها ماجرا را پرسید. گفتند: به جنگ حسین بن علی می‌رویم. او بر خلیفه مسلمانان خروج کرده. کلبی ها که سابقه نفرت از معاویه و امویان داشتند، گفت: "به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد." هنگامی که از مظلومیت پسر دخت پیامبر و شرک روشن مسلمانان لشکر کوفه برای قتل امام آگاه شد، رغبت خود را در یاری حسین بن علی و نبرد با مشرکان واقعی این زمان! با مادر و نوعروسش هانیه در میان گذاشت که آنان نیز یاری کننده سپاه کوچک حسین باشند. هر سه به اتفاق یکدیگر، در شب هشتم محرم الحرام به کربلا رسیدند.
روز عاشورا پس از آغاز جنگ با پرتاب تیر توسط عمربن سعد و سپس تیراندازی لشکر او به سوی یاران امام حسین (ع)، یسار (غلام ابن زیاد) و سالم (غلام عبیدالله) از لشکر بیرون آمدند و گفتند: چه کسی حاضر است با ما به مبارزه برخیزد؟ حبیب بن مظاهر و بُریر بن خُضیر برخاستند. امام حسین (ع) فرمود: بنشینید و صبر کنید.
در این هنگام عبدالله بن عمیر برخاست و از امام إذن جنگ خواست، امام حسین (ع) که وی را مردی سیه‌چرده، بلند قامت، ستبربازو و فراخ‌چشم مشاهده کرد، فرمود: «به گمانم برای حریفان هماوردی کشنده باشد.» عبدالله به سوی آنها رفت. آن دو گفتند: تو کیستی؟ چون نسب خویش را بیان کرد، گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم! ولی در نهایت عبدالله هر دو اینان را به هلاکت رساند.
او که مبارز و مدافع جناح چپ لشکر بود جنگ سختی کرد تا اینکه به شهادت رسید و نامش در زمره شهیدان حمله نخست در تاریخ ثبت شد.

* به سفارش موکب آرت